خلاصه داستان: این سریال داستان افراد ساکن در جزیره ججو را روایت می‌کند که تا حدودی به یک شکل به هم مرتبط هستند؛ لی دونگ سوک (Lee Byung Hun) در یک روستای کوچک به دنیا آمده و اکنون با کامیون خود امرار معاش می کند. او با مین سون آه (Shin Min Ah) آشنا می شود. زنی که برای فرار از گذشته مرموز خود، به این جزیره نقل مکان کرده؛ جونگ یون هی (Lee Jung Eun)، صاحب مغازه ماهی فروشی، دوباره با عشق گذشته اش چوی هان سو (Cha Seung Won) ملاقات می کند؛ پارک جونگ جون (Kim Woo Bin)، کاپیتان کشتی، عاشق لی یانگ اوک (Han Ji Min)، که یک غواص است می شود…

خلاصه داستان: گیو اول شاهد است که یو جین با آئه را ارتباطی مخفی دارد که هدف انتقام او می شود. این باعث می شود که گیو یویی بینایی خود را از دست بدهد و به دلیل شوک دچار سندرم قفل شود.

خلاصه داستان: کی سون گیوم (Im Si Wan) زمانی دونده محبوب تیم ملی بوده که به دلیل یک ماجرا ، این ورزش را رها میکند و سپس کار خود را به عنوان یک مدیر برنامه ورزشی آغاز می کند. اوه می جو (Shin Se Kyung) مترجم زیرنویس فیلم است که طی اتفاقی با کی سون گیوم آشنا میشود. از طرفی سو دان آه ( Choi Soo Young) تنها فرزند موسس گروه Seomyung است که به دلیل زن بودن ، او را جز جانشین های درجه دوم میدانند ، پس تمام تلاشش را میکند تا جایگاه خود را بدست بیاورد تا اینکه با لی یونگ هوا (Kang Tae Oh) ملاقات میکند ، دانشجوی هنری که عاشق طراحی و فیلم هاست…

خلاصه داستان: بعد از فوت همسر لی هیون، زمانی که ولیعهد چوسان بود، قانونی تصویب میشود که ازدواج را برای همه ممنوع میکند. قانونی که هفت سال از آن میگذرد و باعث عصبانیت مردم شده…

خلاصه داستان: این سریال معمایی جنایی در رابطه با یک زن رمان نویس است که تنها به چگونگی کشتن آدم ها فکر میکند، و همسر او یک وکیل دادگاه خانواده می باشد که یادداشتی با عنوان “اگه خیانت کنی میمیری” می نویسد. این سریال غیر متعارف روایتگر داستان افرادی است که با احساس گناه دست به انجام کارهای بدی میزنند…

خلاصه داستان: اوک چان مین یک دانش آموز دبیرستانی است که قبلا عضو تیم تیراندازی مدرسه بوده؛ بعد از اینکه برادر دوقلویش می میرد، تصمیم به گرفتن انتقام از دیگران میگیرد…

خلاصه داستان: پارک جه اون دانشجوی هنریست که با افراد زیادی دوست بوده ولی تمایلی به داشتن ارتباطی عمیق با دیگران ندارد. در مقابل او یو نابی (نابی یعنی پروانه) قرار دارد که کلا از برقراری ارتباط با دیگران بیزار بوده و تمایلی به داشتن دوست ندارد...

خلاصه داستان: بورا نویسنده یک کتاب پرفروش در مورد عشق است. او همچنین یک بلاگر و مربی در زمینه دوست داشتن است. از طرفی لی سو هیوک در یک انتشاراتی کار می کند، کسی که در کارش سختگیر بوده و با مسائل عاطفی مشکل دارد…

خلاصه داستان: “گو می نام” به یک گروه مشهور به نام A.N.JELL دعوت میشود اما بخاطر عمل زیبایی نمیتواند برای مدتی فعالیت کنه و چون نمیخواهد این فرصت را از دست بدهد به درخواست مدیر اجرایی گروه، خواهر دوقلوش “گو می نیو” به جای او وارد گروه میشود و …

خلاصه داستان: جونگ دا اون به عنوان پرستار کار می کند. او برای اولین بار به بخش اعصاب و روان منتقل می شود. در آنجا همه چیز برایش دشوار و ناخوشایند است. با این وجود، او تمام تلاش خود برای کمک به بیماران می کند…