خلاصه داستان: داستان این سریال فانتزی حول افرادی می چرخد که زندگی جاودانه ای دارند. دان هال (Lee Jin Wook) ششصد سال پیش یک افسر نظامی بوده که در حین انجام یک ماموریت تبدیل به یک بولگاسال شده و از آن زمان تاکنون یک زندگی جاودانه داشته است؛ مین سانگ وون (Kwon Na Ra) زنی است که در طول ششصد سال گذشته مرتب مرگ و تناسخ را تجربه میکند در حالیکه زندگی های قبلی خود را نیز به یاد دارد…

خلاصه داستان: پارک جه اون دانشجوی هنریست که با افراد زیادی دوست بوده ولی تمایلی به داشتن ارتباطی عمیق با دیگران ندارد. در مقابل او یو نابی (نابی یعنی پروانه) قرار دارد که کلا از برقراری ارتباط با دیگران بیزار بوده و تمایلی به داشتن دوست ندارد...

خلاصه داستان: این فصل در ادامه فصل قبلی روایت میشود.

خلاصه داستان: داستان سریال در مورد عشق، احساسات و جدایی در روابط می باشد؛ ها یونگ اون (Song Hye Kyo) مدیر یک تیم طراح مد و لباس است و یون جه گوک (Jang Ki Yong) یک عکاس محبوب و پولدار است…

خلاصه داستان: این سریال درباره جوانان بیست ساله و مشکلاتی که در دانشگاه با آنها روبرو هستند، میباشد. یو جون (Park Ji Hoon) دانشجوی سال اول و نام سو هیون (Bae In Hyuk) دانشجوی سال سوم، که شخصیت های متضادی دارند، در زمان کار بر روی یک پروژه باهم آشنا می شوند…

خلاصه داستان: کانگ یو هان قاضی ارشد است که به دنبال افراد ثرتمند، حریص و شرور رفته و آن ها را بی‌ رحمانه مجازات میکند. جونگ سونگ آه بزرگترین رقیب کانگ یوهان است که همیشه با او دچار مشکل و اختلاف میشود ، او مدیر اجرایی CSR است کیم گا اون که به عنوان دستیار قاضی مشغول بکار است کودکی پر رنجی داشته است و تمام تلاش و هدف خود را برای قاضی شدن بکار برده است اما با دیدن اقدامات کانگ یوهان دچار تنش و دگرگونی شده و ...

خلاصه داستان: جانگ باروم افسر پلیس تازه کار و عدالت طلبی که دنبال رسیدن به حقیقت است تا اینکه با یک پرونده قتل زنجیره ای رو به رو میشود که قاتل آن بیماری جامعه ستیزی دارد و درحالیکه تمام شهر بخاطر این قاتل در ترس و وحشت فرو رفته است ...

خلاصه داستان: یون جی وو (Han So Hee) برای گرفتن انتقام از مرگ پدرش، عضو یک گروه خلاف کار می شود. او پس از کسب اعتماد رئیس گروه، مخفیانه وارد نیروی پلیس می شود…

خلاصه داستان: سلول های یومی درباره دختری به نام یومی است که یک کارمند معمولی است. داستان اغلب بین زندگی واقعی یومی و درون ذهن او جایی که سلول ها مشغول فعالیتند، در جریان است. هر کدام از سلول ها نشان دهنده احساسات مختلف مانند عشق، خشونت، عقلانیت، خوب و بد است…

خلاصه داستان: پارک جوهیونگ، در سن 8 سالگی بعد از این که به سرپرستی گرفته شد، به ایتالیا رفت. حالا اون بزرگ شده و اسمش رو به وینچنزو کازانو تغییر داده است. او وکیل یک گروه مافیاییست که تمام مشکلاتشان را حل میکرد و یا هر ردی که به جا میموند را از بین میبرد. بعد از این که دو گروه مافیایی با هم درگیر میشوند، وینچنزو به کره جنوبی فرار میکند و با وکیل هونگ چایونگ آشنا میشود. او وکیلیست که حاضر است هر کاری برای برنده شدن در پرونده هایش انجام دهد! وینچنزو عاشق او میشود و به روش خودش به برقراری عدالت اجتماعی میپردازد.